میوه زندگیمون زینبمیوه زندگیمون زینب، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

زینب خانم **سلاله مامان و بابا**

امان از دل زینب(1)

زینت دهنده نام پدر زینب جانم امروز میخوام اینجا یه زینبیه راه بندازم. آخه امشبم شب بی بی زینب خانومه. نمیدونم چرا هر وقت میخوام از بی بی بنویسم بی اختیار اشک میریزم .نمیدونی چقدر دلم زیارت نائبه الزهرا رو میخواد.......................       کدامین حرف را پیدا نمایم چه ظرفی را پر از دریا نمایم کدامین واژه جز زینب بیابم که عشق و صبر را معنا نمایم؟ ******************* هم یاور و خواهر برادر هایش هم بود برادر برادر هایش یک عمر برای پدرش مادر بود حالا شده مادر برادرهایش **************** امشب بی بی جان یه قسمت دیگه از خواب...
26 مرداد 1391

اندر احوالات این روزها(1 ماهگی)

ستاره درخشان زندگیمون   زینب خانم خدارا شاکرم به خاطر اینهمه محبتی که به من عطا کرده تا بتونم اسم مادر رو یدک بکشم.چه عاشقانه میگذرد اینروزها . هر ثانیه و هر لحظه اش زیبا و دوست داشتنی و خاطره انگیز است. قربون قد کشیدنت برم مادر .قربون خنده های انرژی بخشت برم ماد ر. قربون ناز کردن هات .قربون گریه های آرومت بشم مادر .فدای بابایی بودنت شم مادر . اینروزا بعد جشن 1 ماهگیت چقدر ملوس تر و شیرینتر شدی مادر. یاد گرفتی با زبون قشنگت لبای خشملتو میلیسی . واسه بابایی و مامانی لبخند ژکوند میزنی ای به فدای خنده هایت. این چند روز خونه مامان زری بودیم . دل کندن از شما واسه مامانی خیلی سخته. شما هم حسابی...
25 مرداد 1391

غم آذربایجان..... غم ایران

انالله وانا اليه راجعون      شکوه زندگیم زینب جانم دیشب روزه ام را با اشک افطار کردم نمی دانی چقدر وقتی این عکس ها را دیدم دلم لرزید نمی دانی چقدر وقتی چشمان زیبا و معصوم این عروسک را دیدم به یاد تو افتادم نمی دانی چون مادر نیستی با دیدنش به یاد تو افتادم تو که زیبا و آرام در کنارم به خواب رفته بودی زینب من زلزله ای سهمگین آمد و آذربایجانمان را عزادار کرد. هموطنان مظلوممان رفتند همسالان تو ... نازنینم زینب خانم زندگی به همین کوتاهی است گاهی به کوتاهی خواب شیرینی که در خاکها ابدی می شود . برایشان دعا کن دخترم دعا کن تا قوی باشند و این غم را فراموش کنند . هرچند دعای همه ی بچه ها ی دنیا دنیای غم مادری را که ...
24 مرداد 1391

غریبه آشنا....

اگه اهل دلی بخون.....   شهید نظر میکند به وجه الله دختر ملوسم زینب مهربونم این تصویر داداش علی، دوست شهید من و بابایی است.دوست بی ریای غمها و شادیهای ماست . هر شب جمعه که توفیق خوندن دعای کمیل رو تو گلستان شهدای اصفهان داشتیم چند دقیقه ای هم با این (غریبه آشنا) همکلام میشدیم. خدا میدونه که تو این سالهابا دیدن داداش علی و همرزمای عزیزش آرامش پیدا میکنیم ... الان چند سالی هست که من وبابایی سال تحویل پیش داداش علی میریم ..اینکه این بزرگوار چه جوری وارد زندگی من و بابایی شد رو بزرگتر که شدی بهت میگیم انشالله....... زینب خانم کوچولوی نازنینم ازاونجایی که خیلی ها از داداش علی حاجت میگیرن هر وقت میرفتیم پیش داداش...
21 مرداد 1391

خدای مهربون شکرت

هستی مامان و بابا امروز باز خبرهای خیلی خوبی بهمون رسید. وای خدایا شکرت خیلی مهربونی که دل یه مامان دیگه رو شاد کردی. امروز خبر رسید که زن عمو الهام (زن عمو رحمان بابایی)به لطف خدا انتظارشون به پایان رسید و بعد از 7 سال زندگی مشترک خداوند رحمان و رحیم عنایت کرده و اونا هم بزودی زود طعم پدر و مادر شدن رو میچشن. خدا یا شکرت خیلی خوشحالم. زینب خانم من اون موقع که تو شیمک مامانی بودی همش ازت میخواستم که واسشون دعا کنی تا انشالله تلاششون بی نتیجه نمونه و خدا هم که حسابی بنده هاشو دوست داره تو این ماه بابرکت لطفشو شامل حال یه مامان بابای دیگه هم کرد و اونا را شاد کرد. عمو رحمان و زن عمو الهام تبریک شدید. انشالله به سلا...
21 مرداد 1391

تولد بابایی

نبات کوچولوی ما فردا روز قشنگی واسه ما... آخه تولد بابا علی . انشالله که 120 ساله بشه و سایش بالای سر ما. بابا علی روز 29 تیر سال 60 مصادف با 19 ماه رمضان بدنیا اومده. اسم بابایی رو میخواستن بهداد بزارن ولی چون مصادف با روز ضربت خوردن مولامون  آقاعلی (ع) میشه اسمشو علی میزارن که انشالله علی یارش باشه. فردا انشالله واسش جشن میگیریم و شما تو اولین جشن تولد 31 سالگی بابایی تشریف دارید و مارو خوشحال میکنید. بابا جونم تولدت مبارک ...
21 مرداد 1391

اولین سحر و شنیدن دعای سحر

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ بَهاَّئِكَ بِاَبْهاهُ وَكُلُّ بَهاَّئِكَ بَهِىُّ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِبَهاَّئِكَ كُلِّهِ........ چه صدای دلنشینی داره این دعای سحر...... نازنین زینبم ..... این اولین  سحر از سحرهای ماه مبارک رمضان هست که شما پیش ما هستی ... اولین دعای سحر را در حالیکه شیر مینوشیدی ،گوش کردی و چه آروم و دل انگیز میشوی وقتی صدای آرامش بخش مناجات با خداوند را گوش میکنی..... تو پاک ومنزه ای دخملم ، تو این لحظات روحانی برای پدر و مادرت طلب مغفرت کن ،برای همه مادرها و پدرها  سلامتی و شادی  بخواه و برای خودت   لیاقت بندگی و عاقبت خیری..... چه زیباست ماه مبارک رمض...
21 مرداد 1391